مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
4. زمانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به خلافت برگزیده شد با این طمع ها و عادات پلید و ثروت اندوزی های حرام به مبارزه برخاست و فرمود: نه تنها اجازه نمی دهم چنین کارهای غیرقانونی در این زمان ادامه یابد، بلکه آنچه را که قبلاً به ناروا اندوخته اید، از شما بازپس می گیرم و به بیت المال مسلمین باز می گردانم. 5. امام حسن مجتبی علیه السلام برای حفظ اسلام و جلوگیری از سوء استفاده دولت روم شرقی از اختلافات داخلیِ مسلمین، با معاویه صلح کرد اما هرگز تسلیم معاویه نشد و یکی از موادّ قرار داد صلح را چنین قرارداد که هرگز او را امیرالمؤمنین نشمارد. 6. یکی از خوارج به نام فروة بن نوفل بعد از صلح امام حسن علیه السلام سر به شورش گذاشت و به همراه پانصد نفر برای جنگ با معاویه به نخیله کوفه رفت. معاویه از امام مجتبی علیه السلام درخواست کرد که با فروه بجنگد. امام حسن مجتبی علیه السلام در جواب نوشت: «لَوْ آثَرْتُ اَنْ اُقاتِلَ اَحَداً مِنْ اَهلِ الْقِبلَةِ لَبَدَأْتُ بِقِتالِکَ فَاِنّی تَرَکْتُکَ لِصَلاحِ الاُمَّةِ وَ حِقْنِ دَمائِها.» ای معاویه! اگر من می خواستم با کسی از اهل قبله بجنگم، نخست با تو می جنگیدم؛ چون من تو را برای صلاح امت اسلامی و حفظ خون مسلمانان واگذاشتم. 7. امام حسین علیه السلام در ده سالی که بعد از شهادت امام مجتبی علیه السلام ، معاصر معاویه بود (سال های 50 تا 60 هجری) با او جنگ مسلّحانه نمی کرد اما هرگز او را تأیید نمی کرد؛ بلکه تخطئه نیز می کرد. از جمله شواهد این مطلب، نامه ای است که امام حسین علیه السلام خطاب به معاویه نوشته و در آن، او و یارانش را اعوان شیطان رجیم شمرده است: «... ما اَردتُ حرباً و لاخلافاً، و انّی لأخشی اللّه فی ترک ذلک، منک و من حزبک القاسطین المحلّین حزب الظّالم و اعوان الشیطان الرجیم. اَلَسْتَ قاتِلَ حُجْرٍ و اَصحابِهِ العابدین الُمخْبِتینَ الذین کانوا یستفظعون البدعَ و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر فَقَتَلْتَهُمْ ظُلْماً وَ عُدواناً من بعد ما اَعطیتهم المواثیق الغلیظة و العهود المؤکّدة جرأة علی اللّه و استخفافاً بعهده! اَوَلَسْتَ بقاتل عمروبن الحَمِق الذی اَخلقت و اَبلت وَجْهَهُ العبادةُ فَقَتَلْتَهُ من بعد ما اَعطیته من العهود ما لوفهمته العصم نَزَلَتْ من شعف الجبال. اَوَلَسْتَ المدّعیَ زیاداً فی الاسلام... سبحان اللّه یا معاویة لکأنّک لستَ من هذه الاُمّة و لَیْسُوا منک. اَوَلَسْتَ قاتِلَ الحضرمی الذی کتب الیک فیه زیاد انّه علی دین علیّ کرّم اللّه وجهه و دین علیٍّ هودین ابن عمّه صلی الله علیه و آله وسلم الذی أجلسک مجلسک الذی انت فیه... و قلت فیما قلت لاترد هذه الامّة فی فتنة و انّی لا اعلم لها فتنة اعظم من امارتک علیها. و قلت فیما قلت انظر لنفسک و لدینک و لامّة محمد صلی الله علیه و آله وسلم و انّی و اللّه ما اعرف افضل من جهادک فاِنْ افعل فانّه قربَةٌ الی ربّی و ان لم افعله فاستغفراللّه لدینی و اسأله التوفیق لما یحبّ و یرضی... واتّق اللّه یا معاویه و اعلم انّ للّه کتاباً لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الاّ أحصاها و اعلم اللّه لیس بناسٍ لک قتلک بالظنّة و أخذک بالتّهمة و امارتک صبیّاً یشرب الشراب بلعب بالکلاب ما اراک الاّ و قد اوبقت نفسک و اهلکت دینک و اضعت الرعیّة والسلام.» (الامامة و السیاسة، ابن قتیبة، ج 1، ص 204 202). 8. امام حسین علیه السلام با بررسی مقدمات و زمینه هایی که حدّاقل از سی سال پیش فراهم شده بود، چنین تشخیص داد که انحراف امت اسلامی در اثر انحراف دستگاه حکومت، به حدّی شدید شده است که با سخنرانی و موعظه و کتاب و... قابل علاج نیست و جز با یک قیام عمیق و نهضت خونین، نمی توان درمان کرد. 9. امام حسین علیه السلام در نامه ای که به برادرش محمد حنفیه نوشته، علت قیامش را به روشنی بیان کرده است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم هذا ما اَوْصی بِهِ الحسینُ بنُ علیِّبنِ ابیطالبٍ الی أَخیهِ محمدٍ المعروفِ بِابنِ الحَنَفِیَّةِ انَّ الحسینَ یَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شریکَ لهُ و اَنَّ محمداً عَبدُهُ و رَسُولُهُ جاءَ بِالْحَقِّ مِن عِندِ الحَقِّ و اَنَّ الجَنّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللّه یَبْعَثُ مَنْ فیِ القُبُورِ وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً و لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فیاُمَّةِ جَدّی صلی الله علیه و آله وسلم اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالمَعروفِ وَ اَنْهی عَنِ المُنکَرِ فَمَنْ قَبِلَ بِقَبُول الحَقِّ فَاللّهُ اَوْلی بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هذا اَصْبِرْ حَتّی یَقْضِیَ اللّهُ بَینی و بَینَ القَومِ بِالحَقِّ وَ هُوَ خَیرُ الحاکمینَ وَ هذِهِ وَصِیَّتی یا اَخی اِلَیکَ وَ ما تَوْفیقی الاّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ اِلَیه اُنیبُ.» این نامه آشکار می سازد که فساد اجتماعی خطرناکی در آن زمان در بین مسلمین پدید آمده بود که جز با قیام شدید و تند و خونین، اصلاح نمی شد و آن هم از دست کسی جز حسین علیه السلام بر نمی آمد. 10. در حالی که مسلم بن عقیل (نماینده مخصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام ) از کوفه گزارش داده بود که «اوضاع مساعد است و مردم جز امامت ترا نمی خواهند و هرچه زودتر بشتاب و بیا!» در این اوضاع به ظاهر مناسب و رضایت بخش، امام حسین علیه السلام خطبه معروف «خُطَّ الموتُ علی وُلد آدَمَ مَخَطَّ القِلادَةِ علی جیدِ الفَتاةِ...» را ایراد کرد (احتمالاً در روز هفتم ذی الحجّه سال 60 هجری در مسجد الحرام و در میان مردم)، در این خطبه از جمله چنین دارد که «رِضَی اللّهِ رِضانا اَهْلَ البیتِ نَصْبِرُ عَلی بَلائِهِ وَ یُوَفّینا اَجْرَ الصّابرین... مَنْ کانَ باذِلاً فینا مُهْجَتَهُ وَ مَوطِناً عَلی لِقاءِ اللّه نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ...» می فرماید: هرکسی که حاضر است خونش را ببخشد و نفسش را آماده لقاء اللّه کرده است، پس باید با ما بیاید که من سپیده دم عازمم ان شاء اللّه. گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت نظرات شما عزیزان: [ شنبه 24 دی 1390برچسب:موجباتی که امام حسین علیه السلام را وادار به قیام کرد, ] [ 8:56 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |